پراکنده گویی های فلب من - به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل






درباره نویسنده
پراکنده گویی های فلب من - به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل

لوگوی وبلاگ
پراکنده گویی های فلب من - به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل


موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
 
آمار بازدید
بازدید کل :371428
بازدید امروز : 19
 RSS 

   

امشب بعد از مدت‏ها غیر از خودم ادمهای دور و ورم رو هم دیدم
و فهمیدم چقدر ناراحتی من -ناخودآگاه- روی بقیه تاثیر میذاره و چقدر شادیشون شادم میکنه!
چقدر بعضی وقتها بی منطقی‏م اذیتشون می‏کنه، حتی با بزرگواری بیش از حدی که به خرج می‏دن و ساعت‏ها به حرفام گوش میدن
امشب بعد از مدت‏ها خیلــــــــــــــــــــــــی آرومم
امشب خیلی چیزا که برام تابو شده بود رو شکوندم
سخت بود اما آرامش عجیبی برام داشت
خدایا ممنونتم ...
                            دستم گرفته‏ای ز عنایت،رها مکن

*
از یه طرف «ایوان نجف عجب صفایی دارد»‏ روشنه و از طرفی هم این گوشه «باب علی ابن ابی‏طالب» ‏مدینه رومیبینم ... همونی که دورترین نقطه‏ست تا صحن اصلی مسجدالنبی و همیشه مملو از زائران شیعه‏ست ...

* فقط اگه مسعود رو هم بشه پیدا کرد نور علی نور میشه! دعا کنید ...
آهای خدای مرهبان
دلم می خواد
یه خورده آب
یه خورده نان
سبیل بابا
جی جی مامان
یه وجب و نیم سر و زبان
همینو بده
خواستی برو
خواستی بمان .
(من با نوشته‏هاش بزرگ شدم... یه عالمه آدم که کسی به کار کسی کاری نداشت اما همه توی کامنتها نظر میدادن،‏حرف میزدن،‏درد و دل میکردن ... اولین جواب کامنتها رو همونجا دیدم و خوندم...اصلا‏ًکسی که بهم گفته اینجا رو بزنم برای خودم‏،مسعود بود!)


»Mrs. Shin ساعت 10:44 عصر روز دوشنبه 87 اردیبهشت 9

<   <<   16   17   18   19   20   >>   >
Lilypie Second Birthday tickers