سفارش تبلیغ
صبا ویژن



پراکنده گویی های فلب من - به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل






درباره نویسنده
پراکنده گویی های فلب من - به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل

لوگوی وبلاگ
پراکنده گویی های فلب من - به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل


موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
 
آمار بازدید
بازدید کل :367238
بازدید امروز : 5
 RSS 

   

 بعضی وقتها،بعضی چیزا رو خیلی دوست داری ....

اینقدر که گاهی توی خواب و بیداری هم بهشون فکر میکنی ...

دو دوتا چهارتایی نیست، یه چیزی رو که جایگاهش در حد 1 یا نهایت 2 میتونه باشه،بهش میدی 6!

اونوقته که میخوای حال خودت روبگیری اما ... اما .... این وسط یه مشکل بزرگه!

میترسی از اینکه با از دست دادنش،خیلی چیزایی که یه جورایی با اون لینکه رو از دست بدی!

فلسفه میبافم یا دارم سفسطه میکنم؟!

خودم هم نمیدونم

اما اینو مطمئنم

که

اینقدر به اینجا در کنار شما علاقه دارم که میخوام حالِ این علاقه رو بگیرم تا وقتی که اینجا لااقل برام لذت قبل رو نداشته باشه ...

نمیدونم چقدر طول میکشه اما مطمئنم این هم مثل اون قبلیه که واقعاً دوسش داشتم و الان بودن نبودنش برام فرقی نداره؛اینجا هم میتونه به اون شکل در بیاد.... (باید یه کلاس جمله سازی برم)

این حرکت واقعاً واقعاً واقعاً به هیچ چیز دیگه ای ربط نداره ...

 
*حافظ میگه :دمی با غم به سر بردن جهان یک دم نمی ارزد،به می بفروش دلق ما،کز این به تر نمی ارزد ...

پارسال جاتون خالی شب قدر یه آقایی گفت ببینید دوست دارید به چه چیزهایی برسید تا شب قدر سال بعد و من برای خودم 10 مورد رو یادداشت کردم!

5 موردش دست خودم بود 5 مورد صرفاً خواست خدا!

پریشب یهو دفترچه رو پیدا کردم و دیدم به اون 5 موردی که بر عهده ی خودم بود، حداقل 75% رسیدم ...

امشب و شب بیست و سوم شبهای مهمی در طول زندگیمون هستند ... برای هم دعا کنیم که انشالله لحظه ای توی زندگیمون نباشه که خدا رو نبینیم یا حتی کمرنگ ببینیم ...

 

محتاج دعای خیر تک تکتون هستم

ممنونم برای همراهیتون توی تمام لحظه های تلخ و شیرینی که اینجا گذروندم و شما صبورانه تحمل کردید و کمکم کردین

 

یا علی



»Mrs. Shin ساعت 11:51 صبح روز یکشنبه 87 شهریور 31

   1   2   3   4   5   >>   >
Lilypie Second Birthday tickers