من دچار سنگینی سکوتی هست
که گویا
قبل از هر فریادی لازم است!
خوبه سکوته قبل از فریاد ه و هر روز هزار بار آپ میشه!
حالا به نظرتون من میتونم خوددار باشم و یه مدت حرف دلم رو ننویسم؟:دی
حالا به نظرتون من میتونم خوددار باشم و یه مدت حرف دلم رو ننویسم؟:دی
پ.ن.1.کلاًروز جالبی بود! از 12 شب دیشب اتفاقات عجیب زیادی افتاد!مثل همیشه یه لحظه پر از شادی یه لحظه پر از غم! یه لحظه از صدای خنده لبت رو میگزیدی، یه لحظه از گریه! عجب پارادوکسیست این زندگی!!!مهمانی هم خوش گذشت! تکخور هم نیستیم دو تا بودیم:دی ولی به جون جفتمون اصلاًقرار قبلی نبود،بعد هم قرار بود دم در امانتی رو بدیم و سوقاطی رو بگیریم و برگردیم! همین!
پ.ن.2. امروز اون صحنه ها رو که دیدیم هردومون یاد ارمیا افتادیم! بگم تمام حسّم اون لحظه چی بود!مرد نازنینی به اسم امام خمینی رو درک نکردیم،متاسفم!
پ.ن.3. امروز سوتی زیاد دادم! بدم میاد همیشه بعد از اینکه خراب کردم کاری رو،تازه متوجه بشم!
پ.ن.4. میگه دیگه دلیلی برای آشفتگی ها ندارم! مگه میشه بانو؟ دنیا پر از دلیلهای الکیه برای هر آشفتگیی! من خودم استادشم:دی فقط کافیه قاطی کنم در یک چشم بهم زدن یه لیست دلیل مینویسم برات! دوستت دارم ....
پ.ن.5. توی اون چند روز 3 تا متن نوشتم!البته 2 تاش اینجاست ،عین 3 تاش پر از جنونه! خودم هم میترسم بخونمش!خیلی فشار عصبیش بالاست!
پ.ن.6. امروز یه مصاحبه از ابطحی خوندم.من کلاًروی آدمهای سیاسی حساس نیستم اما این یکی بدجور آتیشم میزنه اونم با این کارهاش! اما راستش لینک آهنگ سیاوش قمیشیش چسبید!
فکر کنم فریادم رو زدم!سکوت هم بی خیال!
شب همگی خوش
بعد نوشت:
همه رو نوشتم که اینو بگم! «و انتظار نفس گیر میشود بی تو»
کاش جایی که امشب دلم بود خودم هم بودم...
شدم عین ماهی که بیرون آب باشه،دیدی چهطوری میپره هوا و خودش رو به زمین میزنه! به قول خودمون لَه لَه میزنه برای رسیدن به آب!
نازنین، دستات رو برای اشکام تنگ بلور میکنی که ماهی کوچولو از بیآبی نمیره؟
12:30
کاش جایی که امشب دلم بود خودم هم بودم...
شدم عین ماهی که بیرون آب باشه،دیدی چهطوری میپره هوا و خودش رو به زمین میزنه! به قول خودمون لَه لَه میزنه برای رسیدن به آب!
نازنین، دستات رو برای اشکام تنگ بلور میکنی که ماهی کوچولو از بیآبی نمیره؟
12:30
»Mrs. Shin ساعت 12:11 صبح روز چهارشنبه 87 فروردین 21