پراکنده گویی های فلب من - به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل

لبت «نه»‏گوید و پیداشت میگوید دلت «آری»؛که این سان دشمنی یعنی که

نه!‏جداً‏شما چطوری این اخلاق منو تحمل میکنید؟البته اصلاً‏ جای تعجب نداره ها!
خردادی ها کلاً‏چند تا تخته شون کمه (معذرت از بقیه ی خردادی های عزیز که کم هم نیستند توی این وب) حالا فکر کن وسط خرداد هم باشی میشه اوج قاطی بودن ...
خوبه خواب ها رو دیگه بهتون نمیگم وگرنه از خنده روده بر شده بودین!
یه چیزایی میبینم هچل هفت (!)...
مشهدم یهو میرم مکه یهو توی یه اتاق با یکی از دوستامم و دارم واسش سرت و بذار رو شونه هام ... رو میخونم!!!!

1- یادمه یه بار برای یکی از دوستان میخواستم یه چیزی رو بگم... براش اینو نوشتم

هنگامی که با تند باد حوادث جهان

دست به گریبانی

و با سر سختی طوفان ِزندگی

در نبرد؛

تا توانی ایستادگی کن

ولی انگه که

نه پای رفتنت ماند

و نه تاب ایستادنت

بنشین و صبر کن

و بدان که

طوفانهای زندگی را هم دورانیست

و تند بادهای زمانه، زمانی
میگذرد

2- خیلی بد ه دل آدم بی صاحب باشه!!!!!!!
3- توپ بسکتبال اگه بی باد باشه و بخوره جایی خیلی درد داره!
4- به شدت آرامش دارم!
5- مطمئنم آدما به همه ی شرایط عادت میکنند حتی اونی که میگه «بدون تو میمیره» پس بی خیال این حرفها!‏زندگیت رو بکن،‏تصمیمت رو بگیر،‏... (میگم بعضی وقتها از این همه صداقت یه جوریم میشه،‏شما میگید چرا!‏خب راست میگم دیگه‏!ملت خودشون رو میکشن که به بقیه بگن که اگه نباشن ال میشه بل میشه من ولی آخر قصه رو میگم همیشه،‏گاهی باید عاقلانه تصمیم گرفت(من که بلد نیستم پس بقیه بسم الله))
6-
الف)‏دوست داری یکی خوشبخت بشه به خاطر علاقه ای که بهش داری
ب)‏دوست داری پیشت بمونه به خاطر اینکه خودت رو دوست داری
جمع بین این دو تا خیلی سخته!مثل سوالهای جی مت میمونه! گزینه ی یک به خودی خود درسته،‏گزینه ی دو به خودی خود درسته،‏دو تاش با هم سخته یه جا جمع شدنش ...
البته دیروز اون کسی که این حرف رو زد متقاعد کردم گزینه ی 1 به ازای الف درست ترین حل این مسئله است. (دارم درسهایی که خوندم رو پس میدهم) چون ... !!!

7- تیتر هم شعر وسط درس بود!!!

میدونم داره میشه روز نوشت!‏فعلا‏ً همین طوریش رو پذیرا باشید ...

به شدت احتیاج دارم به این طوری نوشتن ...

باقی خدا و بس

»Mrs. Shin ساعت 9:28 صبح روز سه شنبه 86 مهر 24

پراکنده گویی های فلب من

نظرات شما ()