همیشه وقتی کم میارم
خودم رو مشغول زندگینامهی عقیلهی بنیهاشم میکنم
زینب (س).....
هر جا کم میارم
خودم رو فقط یک هزارم ثانیه میذارم جای خانوم
بعد دیگه خجالت میکشم
شرم میکنم رو کنم به سمت و آسمون و به خدا بگم کم اوردم
خجالت میکشم برای غم خودم بغض کنم
حیا میکنم
...
امروز کتاب آفتاب در حجاب سید مهدی شجاعی رو شروع کردم ...
شیرینه وقتی بغض خودت رو با کربلا پیوند میزنی
....
شروع این وبلاگ، دلیلی تلخی داشت ولی الآن نوشتنش به تمام معنا آروومم میکنه
مخصوصاً وقتی جای تمام تلخی ها یه درد شیرین نشسته باشه
خدایا هم دادی شکر،هم گرفتی شکر ...
(دلم گرفته بود گفتم چند خطی بنویسم شاید آرووم بشه، مثلاً امروز قرار بود کلاً آنلاین نشم)
»Mrs. Shin ساعت 12:12 صبح روز پنج شنبه 86 دی 6