سفارش تبلیغ
صبا ویژن



... - به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل






درباره نویسنده
... - به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل

لوگوی وبلاگ
... - به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل


موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
 
آمار بازدید
بازدید کل :371588
بازدید امروز : 11
 RSS 

   

سلام

دلم نیومد این روزای خانم فاطمه رو ثبت نکنم لااقل برای دل خودم و خودش که بعدنا که بزرگتر شد یادم نره یه وقتایی توی چه مراحلی بوده!

دخترکم حسابی شیرین زبون شده و میشه گفت هم جمله بندی میکنه و هم کلاً در حال حرف زدنه

با هم شعر میخونیم، کتابا رو باز میکنه و از روشون مثلا ًمیخونه، تلفن بازی که دیگه جزء بازیهای اصلیش شده فقط با این تفاوت که میگه زنگ بزن به خاله یا باباجون و وقتی زنگ میزنم باهاشون حرف میزنه!

جمله بندیهاش خیلی خنده داره و موقع حرف زدن کاملاً با دستاش و حالات صورتش سعی میکنه حسش رو منتقل کنه!

از جمله کلمات مکالمات خنده دارمون:

*مامان جان برو توپ رو بیار!

"خودت بیار،من خستمه"

فکر کنید الان این جوریه سال دیگه میخواد چقدر بهم زور بگه!البته من هم زیر بار نمیرم تا خودش بره و توب رو بیاره!همچین مادر سنگدلی هستم!

*زنگ زدم خونه مامانم اینا،گوشی رو دادم دست خانم فاطمه!مامانم گوشی رو برداشته!

میگه :سلام،بابایی کو!(یعنی نمیکنه یه کم این مامانم رو تحویل بگیره)

مامانم از اون ور تلفن هی قربون صدقه ش میره!آخرش هم میگه مثلاً بابایی خوابه!

تا آخر شب از خانم فاطمه میشنوی" بابایی خواب بود"

به منظور ترمیم رابطه ش با مامانم میگم به مامانی بگو زیارت قبول!

اونم یه جور خوشمزه ای میگه: قلوب باشه (بر وزن قبول باشه)ایشالا کبلا (کربلا)

*از مشهد اومده بودیم همه ش میگفت علیرضا!

منم هرچی فکر کردم با اونایی که توی حرم بازی میکرد هیچ کی اسمش علیرضا نبود که مدت زیادی با هم بازی کرده باشن!بعد فهمیدم منظورش "علی بن موسی رضا" ست!

*از یه چیزی که خیلی خوشش میاد میگه "وای"!دقیقاً هم عین خودم!میگه مثلاً مامان!وای چه خوشگله!یعنی عمق خوشگلی اون جسم رو داره میگه!

چندتا عکس هم میذارم در ادامه ...

ادامه مطلب...


»Mrs. Shin ساعت 5:0 عصر روز شنبه 92 شهریور 30

<   <<   36   37   38   39   40   >>   >
Lilypie Second Birthday tickers