سفارش تبلیغ
صبا ویژن



... - به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل






درباره نویسنده
... - به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل

لوگوی وبلاگ
... - به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل


موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
 
آمار بازدید
بازدید کل :371584
بازدید امروز : 7
 RSS 

   

امروز رفتیم خونه خاله لیلا و در یه اقدام یهویی خانم فاطمه رو تبدیل کردیم به آقا محمد:))

من نمیدونم چرا وقتی موهاش بلند میشه میره روی اعصابم!وقتی کوتاهه کلی انرژی میگیرم!

5 شنبه آقای همسر ساعت 9 صبح رسید خونه!یعنی یه هفته ای که نبود یه ور این 1 روزش همی ه ور  دیگه!البته یه چند تا کار خطرناک انجام داده بود تا برسه ...خوبه بعدش گفت وگرنه من دیگه امید به برگشتش نداشتم:))

وقتی دم اسانسور بود پایین،هی خانم فاطمه صداش میکرد بابا،بابایی جونی،بابایی ... باباش میگفت دارم میام!میگفت کوجایی؟بیا!بیا...بچه م واقعاً دلش تنگ شده بود!

و الان دقیقاً 2 شبه راحت میخوابه،مثل خودم ...

دیشب ساعت 12 خوابید تا 6 صبح!وقتی بیدار شدم نماز بخونم باورم نمیشد!من و این همه خوشبختی ؟!....

دیروز هم از صبح رفتیم این ور و اونور و موقع برگشتن از خونه مامان بزرگم،مامانم برای تنها نوه ش هدیه تولد 4 ماه دیگه ش(!)، ،یه دوچرخه خرید!!!!البته هنوز سختشه که بشینه و پا بزنه اما یواش یواش راه میوفته! اینقدر دیروز ذوق داشت که نگووو... حالا باید بیاریم خونه مون که همینجا بازی کنه،یه کم هم انرژی ش تخلیه بشه

دیگه همینا،فعلاً زندگی روی دور شادی و نشاطشه!همه مون زا اینکه کنار همیم خوشحالیم ...

فردا هم احتمالا ًبا بچه های نینی سایت قرار گذاشتیم بریم پارک بانوان!یعنی با یه سری آدم مواجه میشی که تا حالا ندیدی!جالبه فکر کنم ....

ما بریم که یه عالمه کار داریم تا این فسقلی خوابه انجام بدیم ...



»Mrs. Shin ساعت 4:43 عصر روز شنبه 92 مرداد 26

<   <<   41   42   43   44   45   >>   >
Lilypie Second Birthday tickers