و من یتوکل علی الله فهو حسبه ،‏ان الله بالغ امره ... - به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل






درباره نویسنده
و من یتوکل علی الله فهو حسبه ،‏ان الله بالغ امره ... - به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل

لوگوی وبلاگ
و من یتوکل علی الله فهو حسبه ،‏ان الله بالغ امره ... - به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل


موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
 
آمار بازدید
بازدید کل :373414
بازدید امروز : 3
 RSS 

   

قرار بود حداقل تا شب کنکور آپ نکنم اینجا رو! اما نشد!‏ساعت رو که میبینید!خونه اومدم اینقدر اعصابم قاطی شده بود!
کنکور 85 رو امروز زدم اونم نصفه و نیمه! اوضاع بد نیست!

استرس وحشتناکی دارم!‏این استرس رو خیلی کم تجربه کردم تا اونجای که یادمه حتی برای کنکور کارشناسی هم نداشتم!!!اما حالا یعنی دقیقا‏ً از جمعه بود فکر کنم یه چیزی داره عین خوره تمام وجودم رو ذره ذره نابود میکنه این استرس لعنتی همه چیز رو خراب میکنه!تستهایی که عین آب خوردن میزدم اشتباههای مسخره ای در موردشون انجام میدهم! شاید یه خیلی خنده دار باشه که 3 به توان 2 رو مینویسم 6 و هر چی توی جوابها میگردم پیدا نمیکنم! دوبار سه بار حل میکنم ...همه چیز درسته ...بعد که دارم صحیح میکنم میبینم اون خط آخر بعد از این همه راه حل و انتگرال و ...یه عدد اشتباه گذاشتم!‏به دوستم گفتم من اگه سر کنکور ازاین مسخره بازیا در بیارم خودم رو از یه پل پرت میکنم پایین:دی اونم میگه تنها نرو! بذار با هم بریم رفیق((((: 

الان اینقدر قاطی بودم که از کتابخونه زدم بیرون!‏البته همه ی بچه ها همین طوری شدن!!! فقط کافیه به یکی بگی بالای چشمش ابرو که در یک حرکت ناکار بشی!:دی

دیشب که خوابم نمیبرد و مطمئن بودم رفیق معصومم بیداره بهش مسیج زدم!یه 4-5 تایی مسیح رد و بدل شد تااینکه بهم یه چیزی گفت ... چیز خاصی برای بقیه نبود برای خودم که 4 سال با این حرفها زندگی کره بودم و کلی شبهای تابستون زیر آسمون با همین حرفها خوابم برده بود، خیلی معنی دار بود! گفت: یه کم برو بالا .... از بالانگاه کن .....هیچی ارزش «تن لرزیدن»ت رونداره! چندبار مسیجش رو خوندم...
زمان خیلی سریع داره میگذره هی میشمارم  2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه و تمام!

به شدت نا آرومم
فقط دعام کنید ... تا حالا همه‏ش به خدا میگفتم یه قدرتی بده که درس بخونم! قربونش بشم یه جوری بهم انرژی داد که خودم هم هنوز باورم نمیشد این 4 هفته رو چه جوری گذروندم که ریاضیم رو از منفی به %60 رسوندم! حالا هم فقط ازش آرامش میخواهم ....

یا حیّ
ش
پ.ن. میدونم مجبور نیستم توی هر شرایطی بنویسم اما این طوری با نوشتن سبک تر میشم ...


»Mrs. Shin ساعت 12:5 عصر روز یکشنبه 86 بهمن 28

Lilypie Second Birthday tickers