سفارش تبلیغ
صبا ویژن



محّرم - به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل






درباره نویسنده
محّرم - به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل

لوگوی وبلاگ
محّرم - به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل


موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
 
آمار بازدید
بازدید کل :367415
بازدید امروز : 5
 RSS 

   


شب است و شام...
شام است و خرابه...

صدای ناله از خرابه بلند است ...
و بانو مبهوت حسین است ...
نگاه بهت زده اش در چشمان پدر می خواهند چیزی بخوانند
اما...
خون امتداد نگاهشان را قطع می کند...
یک لحظه زیرکانه در چشمان خونین پدر می خواند:

- دخترم!‏...


بابا جان، چه کسی تو را به خونت رنگین کرده؟ چه کسی رگهای گردنت را بریده؟ چه کسی مرا در کودکی یتیم کرده؟ بابا جان، کاش خاک را بالش زیر سرم قرار می دادم ولی محاسن تو را خضاب شده به خون نمی دیدم.
تا اینکه دهان را نزدیک دهان پدر نهاد و گریه سخت کرد چنانکه بیهوش شد و افتاد. او را حرکت دادند، از دنیا رفته بود. خرابه یکپارچه عزا شد. اهل دمشق همه گریان شدند ... 

 لهوف، سید ابن طاووس



»Mrs. Shin ساعت 10:10 عصر روز پنج شنبه 85 اسفند 3

<      1   2   3   4   5   >>   >
Lilypie Second Birthday tickers