توی فیلم و سریالها ادم میبینه بعضیا از خواب زده شدن یا میترسن برن بخوابن الان وضعیتم دقیقاً اونجوریه:))
اینقدر تا خود صبح از درد این پهلو به اون پهلو میشم
غر میزنم
ناله میکنم از درد
که بعد از نماز ترجیح میدم دیگه نخوابم
اینقدر دهن دره کردم که خسته شدم
شبا بعضی وقتها طاق باز میخوابم، به فسقلی هم میگم که من دیگه تحملش رو ندارم خودش سعی کنه جاش رو درست کنه که اکسیژن و غذا بهش به اندازه کافی برسه
خوبیش اینه که درد نیمه مشترک خانمهاست اونم توی همین ماهها وگرنه فکرش رو بکن هزارتا فکر و خیال میکردی
هی شبا به خودم تلقین میکنم نفس عمیق بکش،به درد فکر نکن! حالا دم ... بازدم ...
اما من نمیدونم چرا هیچ جوره جواب نمیده :(
مامانم میگه نشسته بخواب، خدایا! یه کم از این بهشت زیر پا رو کمتر کن شبا خواب عمیق به جاش بده!
تازه داشتم فکر میکردم اینایی که میگن میریم اون دنیا میخوابیم هم دروغ میگن، آخه اون دنیا با اون همه شلوغ پلوغی کی وقت میکنی بخوابی پس همین دنیا باید پس انداز کنی
پ.ن. یعنی من اگه میدونستم خدا واسه تنظیم خوابم بعد از دنیا اومدن خانم کوچولو این کارا رو میکنه اون روزهایی که تا کله ی ظهر میخوابیدم رو کم میکردم که لااقل الان 3-4 ساعت خواب عمیق داشته باشم!