امروز دقیقاً میشه دو ماه و نیم که یه نی نی گوگولی وارد دنیامون شده
یکی میگه دختر ه یکی میگه پسر ه!
چون اولاش خیلی قایم موشک بازی کرد میگن دختر ه با ناز و ادا،از یه طرف هی دستش رو میکنه توی معده م!معلومه شیطنت پسرونه داره ...
دیشب عمه جان میگفت "حال آقا مرتضی چطوره؟" و من همین جوری نگاش میکردم که این آقا مرتضی کیه؟!
بعد فهمیدم منظورش این جسم 2.5 سانتی ه که قلبش تند تند میزنه -ماشالله یادت نره بگی-
انصافاً -حتی با این ویار وحشتناک- همه چیز زیباتر از اونیه که بشه توی چند خط نوشت ...
با خودم قرار گذاشته بودم که تا 25 اردیبهشت که قراره برم دکتر به کسی چیزی نگم! اما فامیل که 2 هفته پیش توی یه مهمونی -که حالم خیلی بد بود- فهمیدن، اینجا هم دیگه نمیشد خود سانسوری کرد!
فعلاً چون بوی خونه و غذا و ... حالم رو بهم میزنه یه 10 روزی هست که منزل پدری اتراق کردیم!
برامون دعا کنید ...