راستش دلم نيومد جواب مدير وبلاگو ندم...
خيلي وقت ها دلم ميگرفت كه چرا هميشه كامنت هاي يه وبلاگ دختر رو پسر ميزارند و يه وبلاگ پسر رو دخترا..
درحالي كه خيلي راحت تر ميشه تو وبلاگ دختر شيطوني كرد....
نميدوني با چه آرامشي متن هاتو ميخونم وكامنت ميزارم..
يه دعامي كنم نميدونم خوشت ميياد يا نه ولي من بهش رسيدم..
الهي هميشه وبلاگت دو سه نفر بازديد كننده داشته باشه..
تا بتوني دلتو خالي كني نه اينكه تخته اش كني...
در مورد وبلاگ جديد هم ببينيم چي ميشه..خبرت ميكنم..
اينم يه كامنت با شخصيت(بدون اسمايل)
يا حق
سلام تنبل خانوم...
چرا اپ نميكني؟
نكنه رفتي به روز ولنتاين برسي؟نه به اون روزاييكه مييام و چندتا متن رو ميخونم نه به امروز كه سه بار اومدم ولي خبري نبود..
ياحق
سلام سلام...
ديگه دارم از حسودي ميتركم....خوب عاشقي ميكنيه ا...من كه همه عمرم برفناست...
منم مي خوام واسه خودم كامنت بزارم ولي فقط به خودم فحش بدم....مشكليه؟؟
ديگه حوصله ندارم...
واسم دعا كن..
اشكالي نداره آدم براي دل خودش بنويسه..خودش هم كامنت بذاره مگه نه؟!دلم براي حال و هواي بعضي ساعت هام تنگ شده...دلم براي حس تنهاييم با خدام تنگ شدهاون موقع هايي كه مستأصل مي شدم و فقط و فقط خدا رو داشتم...چه عشقي باهاش مي كردم...وقتي حس مي كردم هيچ كسي رو جز اون ندارم...وقتي حس مي كردي حرف ته دلت رو هيچ كي نمي فهمه...به قول همون دوستم خودت رو مينداختي توي بغلش....تا حالا حس كردين، لمس كردين، چشيدين،...اگه نچشيدين نصفه عمرتون،نه! تمام عمرتون بر فناست! يه بار به خدا گفتم اگه ميبيني وقتي غرق خوشي ميشم تو رو يادم ميره هر چي گرفتاريه بذار جلو پام... هنوز يه هفته نشده بود حس كردم ديگه نمي كشم، جلوي قولم به خدا كم اورده بودم...اما قربون مرام و معرفتت... دلم ،نه! روحم،همه ي وجودم،همه و همه براي لحظات تنهاي با تو بودن داره مي تپيه....مي دونم دوستم داري...با اون همه نالايقي اما هنوز هم به كمكت احتياج دارم شايدم بيشتر از قبل....ميشه باز هم همون شعر هميشگي رو بخونم....
تو كه يك گوشه ي چشمت غم عالم ببردحيف باشد كه تو باشي و مرا غم ببرد
....