آخ سرتو ميذاري رو اون دامن سياه گم ميشي ميري.. گريه.. ناله... سرت رو دامن خداست... عربه ميگه خانوم برو... تو ميري چند سانت اونورتر.. دوباره.... هي ميري جلوش نماز ميخوني.. باز ميبيني نميشه.. ميري عقب تر.. يه جا كه خوب ببينيش.. از سمت در.. از سمت ناودون.. از سمت حجر... پشت مقام.. پشت هجر... نميشه.. اونقدري كه ميخواي نميتوني فداش بشي... اونجوري كه ميخواي نميتوني در آغوش بگيريش...
بارون مياد.. غرق ميشم.. غرق غرق ميچرخم و فرياد ميزنم... كيف و كتابم خيسِ خيس... سجده در دريا.. بر دريا... با دريا...
هيچ ح حلقي اي! هم جرات نداره نزديك بشه!
داد مي زنيم اللهم كن لوليك... الله اكبر... حجر.. مقام... هجر... باب عليِ كعبه! ...الله اكبر... الهي عظم البلاء... حجر.. مقام.. هجر... علي.. الله اكبر... اللهم رب النور العظيم.. حجر... مقام.. هجر.. علي..غرق ميشم.. الله اكبر
............
پ.ن :
سلام
من اومدم يه چي ديگه بگم ولي وقتي جوابتو به نگين خوندم خط رو خط شد!
سلام...
خوبي خانومي؟؟؟
اخ حرف توبه موبه نزن كه ما ديگه استاد شديم..از همون استادايي كه از رو جزوه درس ميدن اونوقت يهو گير مي افتند..از همونا
گفتي مرگ...چندين باز اين مسير توي قبر گذاشتن رو واسه خودم تكرار كردم...جتي كربلا كه بودم توي كفنم خوابيدم ولي اخرش گريه ام ميگيره...اخه آدم واسه مردن خودشم گريه ميكنه؟؟!!
نميدونم....
منم مدينه ميخوام ولي اينجوري نه...شايدم اره...حرف نزنم بهتره...
التماس دعا..