سفارش تبلیغ
صبا ویژن



یه سوال عجیب غریب! - به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل






درباره نویسنده
یه سوال عجیب غریب! - به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل

لوگوی وبلاگ
یه سوال عجیب غریب! - به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل


موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
 
آمار بازدید
بازدید کل :367365
بازدید امروز : 9
 RSS 

   


یابن الحسن...

تو که یک گوشه ی چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد ...


بعضی وقتها یه چیزایی میشه که دوست داری در مورد یه چیزایی که تا حالا فکر نمی کردی، فکر کنی...

عید که توی بیمارستان بودم یهو فکر من مشغول یه چیزی شد...اون موقع نمی تونستم اون سوال رو بپرسم چون همه فکر میکردند روحیه ام خراب شده و از این حرفها...
اما الآن حدود یک ماه گذشته ... توی این یک ماه خیلی فکر کردم!‏دو تا مستند هم دیدم!اما ... هنوز به جواب نرسیدم!

نمی دونم تا حالا شده مرگ خودتون رو بازسازی کنید...یادمه یه دوست عزیزی می گفت دوست دارم توی اوج شهرت توی یه هواپیما بمیرم (سقوط کنم)‏...
حالا بیاید همه یک چیز رو تصور کنیم... رفتی دکتر...طی یه حادثه ای!‏بعدش متوجه می شن که تو به ویروس HIV مبتلا شدی! به همین سادگی...نه به قول خودشون رفتار پر خطری، نه اعتیاد و تزریقی نه هزار و یک دلیلی که تو توی اونها مقصر باشی!جداً چی کار می کنید؟!

می تونم ازتون خواهش کنم که جوابم رو بدین... جداً جوابهاتون برام مهمه...
پس منتظر حرفهای تک تکتون هستم....

در ضمن جواب کامنتهای پست قبل رو هم دادم البته مثل همیشه باتاخیر!



»Mrs. Shin ساعت 9:3 صبح روز دوشنبه 86 اردیبهشت 10

Lilypie Second Birthday tickers